کد مطلب:34530
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:25
ايدئولوژي چه رابطه اي با جهان بيني دارد؟
اگر از شخصي كه به يك ايدئولوژي معتقد است بپرسيد كه چرا تو به اين ايدئولوژي پيوستي و به آن ديگري نپيوستي، فوراً مسئلة ديگر را مطرح ميكند و آن مسئله جهان بيني است. ايدئولوژيها و مكتبها زاده جهان بينيها هستند. تكيه گاه ايدئولوژيها جهان بينيها هستند. جهان بيني؛ يعني نوع برداشت، تغيير و نوع تحليلي كه يك انسان دربارة هستي و جهان و دربارة انسان و جامعه و تاريخ دارد.
افراد وگروهها جهان بيني هاشان مختلف است؛ يعني يك گروه جهان را يك گونه تفسير مي كند و گروه ديگر به گونة ديگر. اگر جهان بيني مختلف باشد، ايدئولوژي مختلف است، چون تكيه گاه و پايه اي كه ايدئولوژي از جنبه فكري بر آن استوار است جهان بيني است، زيرا ايدئولوژي يعني مكتبي كه بايدها و نبايدها را مشخص ميكند. مكتبي كه انسان را به يك هدفي دعوت ميكند و براي رسيدن به آن هدف راهي ارائه ميدهد. ايدئولوژي ميگويند. چگونه بايد بود؟ چگونه بايد زيست؟ چگونه بايد شد؟ چگونه بايد ساخت؟ (از ماده سازندگي)؛ يعني خود را چگونه بايد بسازيم؟ طبق چه الگويي بايد بسازيم؟ جامعه خودمان را چگونه بايد بسازيم؟ ايدئولوژي به اين امور پاسخ ميدهد، ميگويد: اين چنين باش، اين چنين زندگي كن، اين چنين بشو، اينچنين خود را بساز، اين چنين جامعة خود را بساز.
اينها همه «چرا» دارد؛ تو ميگويي اينچنين باش، چرا بايد اينچنين باشم و آنچنان نباشم؟ ميگويي اين چنين زندگي كن، چرا اين چنين زندگي كنم؟ چرا آنچنان زندگي نكنم؟ ميگويي اينچنين بشو، اينچنين خود را بساز، اينچنين هدف انتخاب كن؛ اين چراها را «جهان بيني» پاسخ مي دهد، مي گويد: وقتي من مي گويم اينچنين باش، چون هستي اين چنين است، ساختمان جهان اينچنين است، انسان چنين موجودي است، جامعه چنين حقيقت و ماهيتي دارد، چنين قوانين و سنني دارد، روان انسان چنين هويّت و چنين قوانين و سنتي دارد، جهان اينچنين يا آنچنان است. جهان بيني به ما خبر مي دهد از [اينكه] چه هست، چه نيست، چه قانوني بر جهان و بر انسان حاكم است، چه قانوني بر جامعه حاكم است، حركتها به سوي چه جهتي است، طبيعت چگونه حركت دارد و اصلاً هستي چيست.
هر طور كه ما در مورد جهان بيني فكر كنيم ناچار ايدئولوژي ما تابع جهان بيني ما خواهد بود؛ مثلاً امكان ندارد كه انسان جهان را ماده محض بداند و انسان را مادي محض، ولي براي زندگي در جهان جاويد هم فكر كند كه اگر مي خواهي سعادت جاويد داشته باشي چنين و چنان باش؛ ديگر سعادت جاويدي در كار نيست. اين است كه مي گويند ايدئولوژي زاده جهان بيني است. جهان بيني به منزلة زير بناي فكر است و ايدئولوژي به منزلة رو بنا؛ يعني در يك دستگاه فكر و انديشه، جهان بيني حكم طبقة زيرين و ايدئولوژي حكم طبقه روئين را دارد كه بر اساس آن و بنا بر اقتضائات آن ساخته شده است. اگر بخواهيم به تعبير علماي قديم خودمان بيان كنيم، بايد اين طور بگوييم كه ايدئولوژي حكمت عملي است و جهان بيني حكمت نظري؛ حكمت عملي زادة حكمت نظري است، نه حكمت نظري زاده حكمت عملي.
: مجموعه آثار شهيد مطهري ج13 ـ مسئله شناخت
شهيد مطهري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.